معنی موثر و سودآور
حل جدول
لغت نامه دهخدا
سودآور. [وَ] (نف مرکب، اِ مرکب) سوداگر که به معنی تاجر است. (از برهان) (آنندراج).
فرهنگ عمید
آنچه سود و بهره بدهد، هر چیزی که از آن سود و بهره به دست آید،
(اسم، صفت) [قدیمی] سوداگر،
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به انگلیسی
Efficacious, Moneymaking, Gainful, Moneymaker, Profit-Making, Profitability
فرهنگ فارسی هوشیار
سهیده سوتار ده هناییده سهند سوتومند کارو مند کار ساز نشانگذار نو ژنده (اسم) آنچه مورد تاثیر واقع شده. (اسم) اثر کننده نشان گذارنده: خودموثرتر نباشد مه زنان ای بسانان که ببرد عرق جان. (مثنوی. نیک. 276: 6) یا موثر تام. علت تام. تاثیر، گذارنده اثر و نشان، کارگر، کاری
عربی به فارسی
دارای نفوذ و قدرت
فرهنگ واژههای فارسی سره
کلمات بیگانه به فارسی
کارساز
فارسی به عربی
بشکل مباشر، ثقیل، رائع، شغال، صحیح، ضرب، عاطفی، عنیف، فعال، کفوء، مدهش، مشارک
فارسی به ایتالیایی
efficace
واژه پیشنهادی
دخیل
معادل ابجد
1029